متن آهنگ جهان من شهاب مظفری
دانلود کد آهنگ پیشواز ایرانسل ، تکست و آوای انتظار همراه اول
با جهان من چه کردی جز تو در این خانه نیست
آن که تنهایی دو فنجان چای ریخت دیوانه نیست
هر شب این تکرار بی فرجام و من با دردسر
آخر این شب نشینی جز من و ویرانه نیست
با عبور از ذهن من دل را به آتش میکشی
دیگر این شمعِ خمیده لایق پروانه نیست
جانِ مجنون در هوای لیلی اش بی تاب بود
جان اگر بر کف نباشی عاشقی جانانه نیست
با جهان من چه کردی جز تو در این خانه نیست
ترانه ، شعر متن آهنگ جدید شهاب مظفری جهان من
تکست آهنگ جهان من شهاب مظفری
با جهان من چه کردی جز تو در این خانه نیست
آن که تنهایی دو فنجان چای ریخت دیوانه نیست
هر شب این تکرار بی فرجام و من با دردسر
آخر این شب نشینی جز من و ویرانه نیست
با عبور از ذهن من دل را به آتش میکشی
دیگر این شمعِ خمیده لایق پروانه نیست
جانِ مجنون در هوای لیلی اش بی تاب بود
جان اگر بر کف نباشی عاشقی جانانه نیست
با جهان من چه کردی جز تو در این خانه نیست
آن که تنهایی دو فنجان چای ریخت دیوانه نیست
هر شب این تکرار بی فرجام و من با دردسر
آخر این شب نشینی جز من و ویرانه نیست
با عبور از ذهن من دل را به آتش میکشی
دیگر این شمعِ خمیده لایق پروانه نیست
جانِ مجنون در هوای لیلی اش بی تاب بود
جان اگر بر کف نباشی عاشقی جانانه نیست
من فدای چشم مظلومت بیا جان در رهت
میدهم چون عاشقت با قلبِ تو بیگانه نیست
یک شبی را آرزو کردم تو با دستانِ گرم
باشی و من باشم و آن می که در پیمانه نیست
مزه کردم در نبودت بار دیگر مرگ را
خوش تر از این جان سپردن در منِ دیوانه نیست
جانِ مجنون در هوای لیلی اش بی تاب بود
جان اگر بر کف نباشی عاشقی جانانه نیست
با جهان من، با جهانِ من …
با جهانِ من چه کردی
جز تو در این خانه نیست
آن که تنهایی دو فنجان چای ریخت دیوانه نیست
هر شب این تکرار بی فرجام و من با دردسر
آخر این شب نشینی جز من و ویرانه نیست
با عبور از ذهن من دل را به آتش میکشی
دیگر این شمعِ خمیده لایق پروانه نیست
جانِ مجنون در هوای لیلی اش بی تاب بود
جان اگر بر کف نباشی عاشقی جانانه نیست
با جهان من چه کردی جز تو در این خانه نیست
آن که تنهایی دو فنجان چای ریخت دیوانه نیست
هر شب این تکرار بی فرجام و من با دردسر
آخر این شب نشینی جز من و ویرانه نیست
با عبور از ذهن من دل را به آتش میکشی
دیگر این شمعِ خمیده لایق پروانه نیست
جانِ مجنون در هوای لیلی اش بی تاب بود
جان اگر بر کف نباشی عاشقی جانانه نیست
من فدای چشم مظلومت بیا جان در رهت
میدهم چون عاشقت با قلبِ تو بیگانه نیست
یک شبی را آرزو کردم تو با دستانِ گرم
باشی و من باشم و آن می که در پیمانه نیست
مزه کردم در نبودت بار دیگر مرگ را
خوش تر از این جان سپردن در منِ دیوانه نیست
جانِ مجنون در هوای لیلی اش بی تاب بود
جان اگر بر کف نباشی عاشقی جانانه نیست
با جهان من، با جهانِ من …
با جهانِ من چه کردی
جز تو در این خانه نیست