متن آهنگ فراغ تس
دانلود کد آهنگ پیشواز ایرانسل ، تکست و آوای انتظار همراه اول
من رو به خواب میبره غروب آفتاب چشم هات
خاموشی شعله وجودت مرگ ادراکه
برای تردید عبورت از روی این دیوونه
دنیای مرده ها پر از دروغ و انتقامه
عصر سفر به ستاره هاست نازنین یار
عصر قطع ارتباط و دور آتشین باد
فریب این همه رنگ مصنوعی رو نخور
زیر این پوسته ها ریشه نیست ، آهنین دامه
میدونم زندگی اجبار فراموشیه
زندگی دست های بلند بی هم آغوشیه
آلبوم سیاه
ترانه ، شعر متن آهنگ جدید تس فراغ
تکست آهنگ فراغ تس
من رو به خواب میبره غروب آفتاب چشم هات
خاموشی شعله وجودت مرگ ادراکه
برای تردید عبورت از روی این دیوونه
دنیای مرده ها پر از دروغ و انتقامه
عصر سفر به ستاره هاست نازنین یار
عصر قطع ارتباط و دور آتشین باد
فریب این همه رنگ مصنوعی رو نخور
زیر این پوسته ها ریشه نیست ، آهنین دامه
میدونم زندگی اجبار فراموشیه
زندگی دست های بلند بی هم آغوشیه
کوچه های تنگ نفرت ، خیابون های کوریه
همون چیزیه که آهنگر ها میخوان ، زوریه
با این حال من و تو عشق و آئین شدیم
کلی درد کشیدیم بعد از این که خالی شدیم
یه طرف این آئین رو میکشه غروب کردنت
فقط همون آفتاب ملایم نیمی از منه
ما که با هم هزاره ها رو گذر کردیم
این سده آخر هم مال تو عشق آهنین
فدای سبز چشمونت بهاره که پر از وجود بود و
انتظار خون تا جون آدمی
سفر ناتموم جدایی که به مرگ ختم نمیشه
که اگه میشد نمیشد عشق
به این کودک بی پرستار تشنه
توو بیابون بی معرفتی کسی نمیگفت دل
[ورس دو]
جدایی درده ،میل بود اشتباه من
انجماد چهار دست انتهای جمع
نبوده بی راهه کوچه باغ های الکی
نبوده پاتوق هایی که نمیشه استفاده شن
جدایی کهکشونیه که آسمون شب شهر
نمیزاره ستاره هاش دیده شن
چون حتی طاق آسمون حریف عشق نمیشه
یه خال میوفته حصار ها چیده شن
تاب میوفته موی طلا میوفته باهاش
ظرف میوفته بوی غذای میوفته باهاش
عقیده بوق اذان میوفته باهاش
شعر میوفته کوه تبار میوفته باهاش
زن میوفته نرم خزان میوفته باهاش
مرد میوفته شور جهان میوفته باهاش
مرد میوفته مکتب غیر ما رو یار
که غیر این ستاره ها میوفته باهاش
جدایی عطش قلب زنگار گرفتست
انگار زندگی رو همه رنگ هاش رو گرفتن
جدایی شبنمیه که سُر میخوره روو انگشت باد
باد لعنتی دست هاش رو بدش من
جدایی نه بهار میدونه نه بارون
جدایی نه شعله میدونه نه خاموش
جدایی بزرگ ترین دشمن ماست
چه واسه سحر دور چه همین بغل آروم
خاموشی شعله وجودت مرگ ادراکه
برای تردید عبورت از روی این دیوونه
دنیای مرده ها پر از دروغ و انتقامه
عصر سفر به ستاره هاست نازنین یار
عصر قطع ارتباط و دور آتشین باد
فریب این همه رنگ مصنوعی رو نخور
زیر این پوسته ها ریشه نیست ، آهنین دامه
میدونم زندگی اجبار فراموشیه
زندگی دست های بلند بی هم آغوشیه
کوچه های تنگ نفرت ، خیابون های کوریه
همون چیزیه که آهنگر ها میخوان ، زوریه
با این حال من و تو عشق و آئین شدیم
کلی درد کشیدیم بعد از این که خالی شدیم
یه طرف این آئین رو میکشه غروب کردنت
فقط همون آفتاب ملایم نیمی از منه
ما که با هم هزاره ها رو گذر کردیم
این سده آخر هم مال تو عشق آهنین
فدای سبز چشمونت بهاره که پر از وجود بود و
انتظار خون تا جون آدمی
سفر ناتموم جدایی که به مرگ ختم نمیشه
که اگه میشد نمیشد عشق
به این کودک بی پرستار تشنه
توو بیابون بی معرفتی کسی نمیگفت دل
[ورس دو]
جدایی درده ،میل بود اشتباه من
انجماد چهار دست انتهای جمع
نبوده بی راهه کوچه باغ های الکی
نبوده پاتوق هایی که نمیشه استفاده شن
جدایی کهکشونیه که آسمون شب شهر
نمیزاره ستاره هاش دیده شن
چون حتی طاق آسمون حریف عشق نمیشه
یه خال میوفته حصار ها چیده شن
تاب میوفته موی طلا میوفته باهاش
ظرف میوفته بوی غذای میوفته باهاش
عقیده بوق اذان میوفته باهاش
شعر میوفته کوه تبار میوفته باهاش
زن میوفته نرم خزان میوفته باهاش
مرد میوفته شور جهان میوفته باهاش
مرد میوفته مکتب غیر ما رو یار
که غیر این ستاره ها میوفته باهاش
جدایی عطش قلب زنگار گرفتست
انگار زندگی رو همه رنگ هاش رو گرفتن
جدایی شبنمیه که سُر میخوره روو انگشت باد
باد لعنتی دست هاش رو بدش من
جدایی نه بهار میدونه نه بارون
جدایی نه شعله میدونه نه خاموش
جدایی بزرگ ترین دشمن ماست
چه واسه سحر دور چه همین بغل آروم