متن آهنگ موقت بامداد
دانلود کد آهنگ پیشواز ایرانسل ، تکست و آوای انتظار همراه اول
چهار تا دیوار یه کف، یه سقف
جای چندتا مشت، کناره یه تخت
چندتایی میله که نور عبور میده
چه بیخیالِ نور از این که به زودی میمیره
خیلی وقتِ طعمِ غذا نمیفهمم
حتی نگهبانمم نمیپرسه خرت به چند من
من گیر کردم لا به لای دستِ تنهاییم
با پایِ غرورم له شدم شکسته دندهم
دلتنگِ زندگیم دلتنگِ رنگِ خواب
ترانه ، شعر متن آهنگ جدید بامداد موقت
تکست آهنگ موقت بامداد
چهار تا دیوار یه کف، یه سقف
جای چندتا مشت، کناره یه تخت
چندتایی میله که نور عبور میده
چه بیخیالِ نور از این که به زودی میمیره
خیلی وقتِ طعمِ غذا نمیفهمم
حتی نگهبانمم نمیپرسه خرت به چند من
من گیر کردم لا به لای دستِ تنهاییم
با پایِ غرورم له شدم شکسته دندهم
دلتنگِ زندگیم دلتنگِ رنگِ خواب
فقط پُرم از عقده و شک پر از خشمِ ناب
چشمامو میبندم دندونام رو هم
صدای زنجیره تانک میده رو پیکِ خنده هام
دارم عقلمو میدم به باد و نمیگیرم
هیچ به دادم نرسیدن
فردامو نمیبینم
بدونِ پرسیدنِ چیزی شکنجه میدن
انگار آدما أ درده زیاد نمیمیرن
بلکه میشن زخما هرچی بشی زخم
میشی سخت مثلِ صخرهای که أ موج میخوره مشت
تمومِ زندگیت تووی پلک میبینی رف
مردنو یادت میره به خودت میکنی پشت
همیشه حقمو با داد گرفتم
الا وقتی که خفه موندم و یاد گرفتم
حالا که حرف دارم اگه این در قفل نبود
میدیدی جای زندگی زندان گرفتم
داد میزنم چون ننم درد زاییده
اگه زن بودم که میزاییدم یکی مردتر
ببین بم نگو خشم نمیاد به کارم
هرچی راهِ دیگه بوده، قبلا رفتم
نه عقل حاکمِ نه انتخابِ طبیعت
نه روشنگری نه احترامی به سلیقهت
نه جوونِ جنگجو نه پیره طریقت
هیچ کدومشون نیستن جویای حقیقت
شاید این دخمه خوبه نمیده چیزی فریبم
توو شهر نیستم توو شلوغی حس کنم غریبم
این تنهایی صداقتو به صلیب کشیده
از آدما دورم که بی نیاز از طبیبم
جریمه شدم أ دادگاهی بیدادگر
دل به انصاف نده که میشی بیزارتر
بیچاره مردم بدونِ دارو بیمار تر
بیچاره من بیچاره تو، بیچاره اون مادر
آفرید از زمین امیدِ به آسمون
رود دیده کوه دیده
خورشید و سایه بون بوده
اینجا که بوی جز بتن و آجرو میلهی فولادی
که نور جعل میکنه نمونده
هیچکی نیست صدامو از خودم بشنوه
توو روم حرف بزنه دلمو بشکنه
همش شده فقط تصور، تخیل
هیچ خبری ندارم که اون بیرون چه خبره
با خودم حرف میزنم با خودم رپ میکنم
کف میگه دیوونم سقف میگه میتونم
در انتظار مجازات هی گور بکنم
به مامور مرگ فحش بدم و وقت بخرم
بگم من هنوز زندهم کارتو بکن
دیدمت خشکم زد نیومد خم به ابروت
شاید تو نمیترسی ولی من با ترس خو گرفتم
ذکره خیرته رو لبم، حرفِ هر روز
بسه سرپوش پردهرو بدر جای من کوش
نشون بده آرامشُ به این روحِ مردد
شاید حجرت شاید یه پایان شایدم کوچ
حبسِ ابد چرته توو این زندونِ موقت
جای چندتا مشت، کناره یه تخت
چندتایی میله که نور عبور میده
چه بیخیالِ نور از این که به زودی میمیره
خیلی وقتِ طعمِ غذا نمیفهمم
حتی نگهبانمم نمیپرسه خرت به چند من
من گیر کردم لا به لای دستِ تنهاییم
با پایِ غرورم له شدم شکسته دندهم
دلتنگِ زندگیم دلتنگِ رنگِ خواب
فقط پُرم از عقده و شک پر از خشمِ ناب
چشمامو میبندم دندونام رو هم
صدای زنجیره تانک میده رو پیکِ خنده هام
دارم عقلمو میدم به باد و نمیگیرم
هیچ به دادم نرسیدن
فردامو نمیبینم
بدونِ پرسیدنِ چیزی شکنجه میدن
انگار آدما أ درده زیاد نمیمیرن
بلکه میشن زخما هرچی بشی زخم
میشی سخت مثلِ صخرهای که أ موج میخوره مشت
تمومِ زندگیت تووی پلک میبینی رف
مردنو یادت میره به خودت میکنی پشت
همیشه حقمو با داد گرفتم
الا وقتی که خفه موندم و یاد گرفتم
حالا که حرف دارم اگه این در قفل نبود
میدیدی جای زندگی زندان گرفتم
داد میزنم چون ننم درد زاییده
اگه زن بودم که میزاییدم یکی مردتر
ببین بم نگو خشم نمیاد به کارم
هرچی راهِ دیگه بوده، قبلا رفتم
نه عقل حاکمِ نه انتخابِ طبیعت
نه روشنگری نه احترامی به سلیقهت
نه جوونِ جنگجو نه پیره طریقت
هیچ کدومشون نیستن جویای حقیقت
شاید این دخمه خوبه نمیده چیزی فریبم
توو شهر نیستم توو شلوغی حس کنم غریبم
این تنهایی صداقتو به صلیب کشیده
از آدما دورم که بی نیاز از طبیبم
جریمه شدم أ دادگاهی بیدادگر
دل به انصاف نده که میشی بیزارتر
بیچاره مردم بدونِ دارو بیمار تر
بیچاره من بیچاره تو، بیچاره اون مادر
آفرید از زمین امیدِ به آسمون
رود دیده کوه دیده
خورشید و سایه بون بوده
اینجا که بوی جز بتن و آجرو میلهی فولادی
که نور جعل میکنه نمونده
هیچکی نیست صدامو از خودم بشنوه
توو روم حرف بزنه دلمو بشکنه
همش شده فقط تصور، تخیل
هیچ خبری ندارم که اون بیرون چه خبره
با خودم حرف میزنم با خودم رپ میکنم
کف میگه دیوونم سقف میگه میتونم
در انتظار مجازات هی گور بکنم
به مامور مرگ فحش بدم و وقت بخرم
بگم من هنوز زندهم کارتو بکن
دیدمت خشکم زد نیومد خم به ابروت
شاید تو نمیترسی ولی من با ترس خو گرفتم
ذکره خیرته رو لبم، حرفِ هر روز
بسه سرپوش پردهرو بدر جای من کوش
نشون بده آرامشُ به این روحِ مردد
شاید حجرت شاید یه پایان شایدم کوچ
حبسِ ابد چرته توو این زندونِ موقت