متن آهنگ هندسه دقیقه تس
دانلود کد آهنگ پیشواز ایرانسل ، تکست و آوای انتظار همراه اول
دلم درده من دلم درد
خودم من رو وسط تاریکی ولم کرد
پشت سنگر میخزیدیم و باد میشدیم
یاد خاطره ها میوفتادیم آبان میشدیم
به فردا ها میگفتیم نیا ، به گذشته میگفتیم برو
زندگی تمومه واسه لاله های درد کشیده
مهم نیست از کدوم شاخه چیدن گل رو
برو رفیقم برو
برو نمیزاریم کسی فکر کنه تو قهرمان نبودی
تو توو قید و بند آرزوی این جهان نبودی
یه جون به کف با اندیشه های گرون
آلبوم سیاه
ترانه ، شعر متن آهنگ جدید تس هندسه دقیقه
تکست آهنگ هندسه دقیقه تس
دلم درده من دلم درد
خودم من رو وسط تاریکی ولم کرد
پشت سنگر میخزیدیم و باد میشدیم
یاد خاطره ها میوفتادیم آبان میشدیم
به فردا ها میگفتیم نیا ، به گذشته میگفتیم برو
زندگی تمومه واسه لاله های درد کشیده
مهم نیست از کدوم شاخه چیدن گل رو
برو رفیقم برو
برو نمیزاریم کسی فکر کنه تو قهرمان نبودی
تو توو قید و بند آرزوی این جهان نبودی
یه جون به کف با اندیشه های گرون
اصلا واسه همینه تو رو میکشن تقیه میکنن
بقیمون خواب میمونن بخیه میخورن
اگه به هم گره نخوره دست هامون
عاقبت آخرش از هم جدا همه رو یقه میکنن
ما دردمون آتیش توو سینست
انتظار الکی هندسه دقیقست
من توی این تاریکی فقط یه روزنه دیدم
که توش دیدم زبون اندیشه رو بریدن
این زخمی رو که حاملشیم سالهاست
با قلم شعورشون نمیشه پنهان دادم
من قلمم رو با رنج ها
من هم مثل تو به جون میخرم زندون رو
[ورس دو]
بالاخره باطل میشه این جادوی شب
به حرمت مادری که گرفته زانوی غم بغل
به خاموشی چراغ های خونش توو نقش زوال
آینده فرورفته حتی این جنس درد رو نمیشه خوند
مثل اینه کل جهانت رو بگیره خون و
هیچ رنگی پیدا نکنی تا وقتی زنده ای
همه صدا ها یکی شدن بجز صدای دوست
همون که رفت و همه رنگ ها رو با خودش برد
همه منظره ها رو بعد خودش کشت
فقط ما موندیم و نبض مسیر جنبش و
پیکره ها تا بالای پشت بوم هیچ
یا این که پشت در های بسته آزادی
با ظلم هم خوابه دیو هم بو برده این
دیو میدون اضطراب قصه هامون
دیو میمونه تا وقتی خون بخونه هیچ
ولی من توو سبد صبحم
همیشه جای میوه های آرمان خالی میزارم
تا روزی که این شعرم با یه شهر غریبه شه
هر جایی اسم من یه خالی بزارن
من آرزومه از مدار خاطره ها خارج بشم
درست فردای روزی که عصیان بخوابم
اما تا بیدار بیدارم مست مینویسم
تا فرداهای فردا بزنن کولی ها به یادم
[اوترو]
نیست رنگی که بگوید با من
اندکی صبر صبر نزدیک است
هر دم این بانگ برآرم از دل
وای این شب چقدر تاریک است
خنده کوکی به دل انگیزم
قطره کوه که به دریا ریزم
صخره کوی بدان —
مثل این است که شب غمناک است
دیگران را راهم هست به دل
غم من لیک غمی غمناک است
خودم من رو وسط تاریکی ولم کرد
پشت سنگر میخزیدیم و باد میشدیم
یاد خاطره ها میوفتادیم آبان میشدیم
به فردا ها میگفتیم نیا ، به گذشته میگفتیم برو
زندگی تمومه واسه لاله های درد کشیده
مهم نیست از کدوم شاخه چیدن گل رو
برو رفیقم برو
برو نمیزاریم کسی فکر کنه تو قهرمان نبودی
تو توو قید و بند آرزوی این جهان نبودی
یه جون به کف با اندیشه های گرون
اصلا واسه همینه تو رو میکشن تقیه میکنن
بقیمون خواب میمونن بخیه میخورن
اگه به هم گره نخوره دست هامون
عاقبت آخرش از هم جدا همه رو یقه میکنن
ما دردمون آتیش توو سینست
انتظار الکی هندسه دقیقست
من توی این تاریکی فقط یه روزنه دیدم
که توش دیدم زبون اندیشه رو بریدن
این زخمی رو که حاملشیم سالهاست
با قلم شعورشون نمیشه پنهان دادم
من قلمم رو با رنج ها
من هم مثل تو به جون میخرم زندون رو
[ورس دو]
بالاخره باطل میشه این جادوی شب
به حرمت مادری که گرفته زانوی غم بغل
به خاموشی چراغ های خونش توو نقش زوال
آینده فرورفته حتی این جنس درد رو نمیشه خوند
مثل اینه کل جهانت رو بگیره خون و
هیچ رنگی پیدا نکنی تا وقتی زنده ای
همه صدا ها یکی شدن بجز صدای دوست
همون که رفت و همه رنگ ها رو با خودش برد
همه منظره ها رو بعد خودش کشت
فقط ما موندیم و نبض مسیر جنبش و
پیکره ها تا بالای پشت بوم هیچ
یا این که پشت در های بسته آزادی
با ظلم هم خوابه دیو هم بو برده این
دیو میدون اضطراب قصه هامون
دیو میمونه تا وقتی خون بخونه هیچ
ولی من توو سبد صبحم
همیشه جای میوه های آرمان خالی میزارم
تا روزی که این شعرم با یه شهر غریبه شه
هر جایی اسم من یه خالی بزارن
من آرزومه از مدار خاطره ها خارج بشم
درست فردای روزی که عصیان بخوابم
اما تا بیدار بیدارم مست مینویسم
تا فرداهای فردا بزنن کولی ها به یادم
[اوترو]
نیست رنگی که بگوید با من
اندکی صبر صبر نزدیک است
هر دم این بانگ برآرم از دل
وای این شب چقدر تاریک است
خنده کوکی به دل انگیزم
قطره کوه که به دریا ریزم
صخره کوی بدان —
مثل این است که شب غمناک است
دیگران را راهم هست به دل
غم من لیک غمی غمناک است