متن آهنگ یه شب سرد مسین
دانلود کد آهنگ پیشواز ایرانسل ، تکست و آوای انتظار همراه اول
یه شب سرد توی خیابون
راه میرم ابرا میان توی اسمون
منم و یه سیگار و قلم و ورقی که
میگه یه نوع انسان شناسیه خیابون
یه شب سرد توی خیابون
اواسط بهمن سه تا پونصدی تو جیبام
یه دونش سکه است بقیش اسکناس
آره راضی ام اینم دیگه قسم ماست
با قدم میلم شدم هم مسیر
از راست به چپ از چپ به راست
آلبوم درسر گم
ترانه ، شعر متن آهنگ جدید مسین یه شب سرد
تکست آهنگ یه شب سرد مسین
یه شب سرد توی خیابون
راه میرم ابرا میان توی اسمون
منم و یه سیگار و قلم و ورقی که
میگه یه نوع انسان شناسیه خیابون
یه شب سرد توی خیابون
اواسط بهمن سه تا پونصدی تو جیبام
یه دونش سکه است بقیش اسکناس
آره راضی ام اینم دیگه قسم ماست
با قدم میلم شدم هم مسیر
از راست به چپ از چپ به راست
همدم شدم با نفس تشویش
گرمای پشتم رو باختم به باد
شد پشتم از کس خالی
گهگاهی بود جیبام از گردش
دست خالی همین
قدم قدم جلوتر
می رفتم می شدم بیشتر از سر پایین
ولی توی فکر بودم با خودم با خدا
قشنگیاش بود تا قبل ولی
یهو خورد چشم به یه انسان
آدم شدن اخمام خم به کمین
دیدم لم داد نشست رو فرش خونش
خونش بود از فرش زمین
دیدم رف زیر سقف لونش
سقف لونش بود به آسمون شبیه
سرفه می کرد
صدای ریه هاش میداد صدای داد بی کسی
از گلو پر از لب خالی
نالون از نفس بی هم نفسی
گفتم سلام گفت علیکم
سُفرش رو پهن کرد گفت داری میل؟
گفتم نه خیر و فقط گُر داره دلم
سرده سرم نمیزنه ضربان ضرب به تنم
گفت در نیار ادا سر به سرم میزاری و
بعدش بگنی دست به سرم
گفتم بد تر از خودت در به درم
دنبال خونه که بمونه سقف به سرم
گفت چرا انقد شبیهیم به هم
گفتم تو موداری من کچلم هه هه
به لبام اعتماد ندارم
که ندارم حسی به گفتن حق ندارم
حسی به شنیدن راست ندارم
میلی به دیدن حقیقت ندارم
حسی به دستایی که دراز شده بم ندارم
دیگه از مرگ هیچ ترس ندارم
سِرَم و از همه سال شب سوارم
پرید تو حرفم گفت میلی به گفتن حق نداره
از گفتنش ترس نداره
گفت و گفت نگرد تو راه دنبال خونه ها
میری بلا فاصله *
اینجا گلاش از سنگه دلاش مثل سختی فلز
رحم داره نرمه
هیچکی نمیکنه تورو نگاه دیگه
هیچکی نمیزاره خودش به جات
هیچکی نمیدونه دیگه کجاس کیه
سوارس یا کسی که سوارش هست کیه
گفت ببخش حرفام بی پردست
گفتم پس پردش کجاس
گفت خالق پرده خداست
گفتم پس خداش کجاست
جلو خلقاش میکنی کمر خم
دو لا و راست میکشن راهت رو جاش
بازار چاله به راست کج صاف چپ راست
چیزی که جواب نیست قطب نماس
همه بی سر یک جهت
تو لحظه بی ور توی گودال حماقت
میزنن به خاک انگ زیور
بی کله بی رحم که از خواستن
فقط خودشو گرفتن
از دستی که دزدید
فقط مچشو گرفتن
مثل یکی مثل من
که ندارم واسه قبر کفنی
ندارم برداری که نه هم وطنی
بگذریم
دیگه سر رسید وقت قدم
بزا بدونه سر به تنم
مسینم از دل حقیقت گفت
مسینم از قلب عدم
راه میرم ابرا میان توی اسمون
منم و یه سیگار و قلم و ورقی که
میگه یه نوع انسان شناسیه خیابون
یه شب سرد توی خیابون
اواسط بهمن سه تا پونصدی تو جیبام
یه دونش سکه است بقیش اسکناس
آره راضی ام اینم دیگه قسم ماست
با قدم میلم شدم هم مسیر
از راست به چپ از چپ به راست
همدم شدم با نفس تشویش
گرمای پشتم رو باختم به باد
شد پشتم از کس خالی
گهگاهی بود جیبام از گردش
دست خالی همین
قدم قدم جلوتر
می رفتم می شدم بیشتر از سر پایین
ولی توی فکر بودم با خودم با خدا
قشنگیاش بود تا قبل ولی
یهو خورد چشم به یه انسان
آدم شدن اخمام خم به کمین
دیدم لم داد نشست رو فرش خونش
خونش بود از فرش زمین
دیدم رف زیر سقف لونش
سقف لونش بود به آسمون شبیه
سرفه می کرد
صدای ریه هاش میداد صدای داد بی کسی
از گلو پر از لب خالی
نالون از نفس بی هم نفسی
گفتم سلام گفت علیکم
سُفرش رو پهن کرد گفت داری میل؟
گفتم نه خیر و فقط گُر داره دلم
سرده سرم نمیزنه ضربان ضرب به تنم
گفت در نیار ادا سر به سرم میزاری و
بعدش بگنی دست به سرم
گفتم بد تر از خودت در به درم
دنبال خونه که بمونه سقف به سرم
گفت چرا انقد شبیهیم به هم
گفتم تو موداری من کچلم هه هه
به لبام اعتماد ندارم
که ندارم حسی به گفتن حق ندارم
حسی به شنیدن راست ندارم
میلی به دیدن حقیقت ندارم
حسی به دستایی که دراز شده بم ندارم
دیگه از مرگ هیچ ترس ندارم
سِرَم و از همه سال شب سوارم
پرید تو حرفم گفت میلی به گفتن حق نداره
از گفتنش ترس نداره
گفت و گفت نگرد تو راه دنبال خونه ها
میری بلا فاصله *
اینجا گلاش از سنگه دلاش مثل سختی فلز
رحم داره نرمه
هیچکی نمیکنه تورو نگاه دیگه
هیچکی نمیزاره خودش به جات
هیچکی نمیدونه دیگه کجاس کیه
سوارس یا کسی که سوارش هست کیه
گفت ببخش حرفام بی پردست
گفتم پس پردش کجاس
گفت خالق پرده خداست
گفتم پس خداش کجاست
جلو خلقاش میکنی کمر خم
دو لا و راست میکشن راهت رو جاش
بازار چاله به راست کج صاف چپ راست
چیزی که جواب نیست قطب نماس
همه بی سر یک جهت
تو لحظه بی ور توی گودال حماقت
میزنن به خاک انگ زیور
بی کله بی رحم که از خواستن
فقط خودشو گرفتن
از دستی که دزدید
فقط مچشو گرفتن
مثل یکی مثل من
که ندارم واسه قبر کفنی
ندارم برداری که نه هم وطنی
بگذریم
دیگه سر رسید وقت قدم
بزا بدونه سر به تنم
مسینم از دل حقیقت گفت
مسینم از قلب عدم